ویدئو | منصور ضابطیان در «آپارات» میزبان ستارگان دوران مدرن می‌شود ویدئو | بخش هایی از گفتگوی جنجالی محمدحسین مهدویان با هوشنگ گلمکانی حادثه در تنکابن | یادی از مرحوم منوچهر حامدی خراسانی، بازیگر سینما و تلویزیون تمدید مهلت ارسال اثر به نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر به نام مادر | مروری بر مشهورترین مادر‌های سینمای پس از انقلاب اسلامی بومیان جزیره سی پی یو آموزش داستان نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش اول) همه چیز درباره فیلم گلادیاتور ۲ + بازیگران و خلاصه داستان نقش‌آفرینی کیانو ریوز و جیم کری در یک فیلم کارگردان فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای ردپا: پیام انسانی، رمز موفقیت در جشنواره‌های جهانی است اسکار سینمای اسپانیا نامزدهای خود را معرفی کرد برج میلاد، کاخ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر شد آمار فروش سینمای ایران در هفته گذشته (٢ دی ١۴٠٣) استوری رضا کیانیان در واکنش به بستری‌شدن محمدعلی موحد و آلودگی هوا + عکس صوت | دانلود آهنگ جدید بهرام پاییز با نام مادر + متن صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳
سرخط خبرها

درنگی درباره رمان مشهور «ناطور دشت» اثر جی. دی. سالینجر | نگهبان آدم‌هایی که به سن قانونی نرسیده اند

  • کد خبر: ۱۲۳۹۴۵
  • ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۹
درنگی درباره رمان مشهور «ناطور دشت» اثر جی. دی. سالینجر | نگهبان آدم‌هایی که به سن قانونی نرسیده اند
«ناطور دشت» نوشته جی. دی. سلینجر (جروم دیوید سالینجر) داستان پسری به نام هولدن کالفیلد را روایت می‌کند که به علت رفوزه شدن از مدرسه شبانه روزی اخراج شده است.

وحید حسینی ایرانی | شهرآرانیوز؛ ۷۱ سال پیش، چند سالی پس از خاموش شدن آتش جنگ جهانی دوم با نقش آفرینی جنایتکارانه ایالات متحد در ماجرای بمباران اتمی دو شهر ژاپن و کشتار هولناک انسان‌های بسیار از جمله کودکان و نوجوانان، رمانی جنجالی درباره یک نوجوان آمریکایی منتشر شد. «ناطور دشت» نوشته جی. دی. سلینجر (جروم دیوید سالینجر) داستان پسری به نام هولدن کالفیلد را روایت می‌کند که به علت رفوزه شدن از مدرسه شبانه روزی اخراج شده است. او به جای برگشتن به خانه، تصمیم می‌گیرد چند روزی در نیویورک پرسه بزند.

نگهبان آدم‌هایی که به سن قانونی نرسیده اندکتاب طرح خاصی ندارد و بیشتر اعترافات هولدن را درباره آن روز‌ها و نیز مواجهه اش با آدم‌های گوناگون دربر می‌گیرد، اما شخصیت روراست و بامزه هولدن چنان در میان خوانندگان کتاب سلینجر محبوب شد که تا کنون کمابیش سالی یک میلیون نسخه از کتاب در جهان به فروش رسیده است. برخی تحت تأثیر شخصیت دوست داشتنی پسر بانمک قرار گرفتند و حتی قاتل مؤسس گروه موسیقی بیتلز ادعا داشت از او اثر پذیرفته است. سینماگران هم به دنبال ساخت اقتباسی از این رمان بوده اند و البته نتوانستند رضایت نویسنده را جلب کنند. در اوایل کتاب، هولدن که برادرش در هالیوود زندگی و کار می‌کند، از بیزاری اش از سینما می‌گوید و چه بسا خالق او جروم دیوید سالینجر نیز قلبا همین حس را به سینما داشته است. هولدن تنها انسان زیر سن قانونی نیست که در آثار سالینجر رخ نموده است.

اساسا نویسنده نام دار در داستان هایش همدلی و توجه ویژه‌ای به کودکان و نوجوانان نشان می‌دهد. گویا این علاقه بیانگر حسرت معصومیتی است که بزرگسالان جامعه سرمایه داری از آن فاصله گرفته اند تا دنیای پر از دروغ و ریای خود را بسازند. آقای نویسنده در کار‌های کوتاهی، چون «یک روز خوش برای موزماهی» و «تقدیم به اِزمه با عشق و نکبت» و «تدی» و... نیز دنیای بچه‌ها را پیش روی ضدقهرمانان بزرگسال خود می‌گذارد تا شاید آن‌ها و خوانندگان رمان - که البته برای بزرگسال‌ها نوشته شده - پاکی‌های ممکن ضمیرشان را در آینه وجود بچه‌ها ببینند، و چه بسا آنی و دمی درباره رذائل اخلاقی خود بیندیشند.

در «ناطور دشت» ضدقهرمانِ نوجوانِ در آستانه بزرگسالی اعتمادی به آدم بزرگ‌ها ندارد و اگر توی رمان، آدم بزرگی به نام آقای آنتولینی احترامش را برمی انگیزد، در ادامه با دیدن آن روی سکه شخصیت این آدم منحرف دچار سرخوردگی می‌شود. نوجوان داستان ما مراقبت از بچه‌ها را رسالتی می‌بیند که در تصوراتش به دوش او گذاشته اند: «من همیشه یک مشت بچه کوچک را توی ذهنم مجسم می‌کنم که دارن توی یه مزرعه بزرگ چاودار بازی می‌کنن. چند هزار نفر بچه ند، و هیچ کی هم غیر از من اونجا نیست - منظورم آدم‌های بزرگه؛ و من درست روی لبه یک پرتگاه خیلی بلندی وایسادم. کاری که باید بکنم اینه که هر کدوم از بچه‌ها رو که بخوان به طرف پرتگاه برن، بگیرمشون...»

نام رمان هم به همین خیال بافی برمی گردد و درست‌تر اینکه به پاره‌ای از شعری از رابرت برنز اشاره دارد: «اگر شخصی کسی را که از میان مزرعه چاودار می‌گذرد، ببیند». واژه «ناطور» به معنای باغبان یا کسی است که عهده دار مراقبت از کشتزار است. اعتراض هولدن اگرچه جامعه سرمایه داری را نشانه می‌رود، شبیه یک مبارزه خشمگین و خشونت آمیز نیست. او ارزش‌های این جامعه را به آرامی دست می‌اندازد! ارزش‌هایی که مصداقش را در مدرسه می‌توان دید و پرورش نادرست هم شاگردی‌های هولدن. او جایی درباره یکی از آدم‌های داستان می‌گوید: «استرادلیتر خیلی بدش می‌آمد او را بی شعور خطاب کنند.

تمام بی شعور‌ها همین جورند. وقتی که بهشان بگویی بی شعور، از آدم بدشان می‌آید.» و همین نگاه خاص و صادقانه و شیرین اوست که رمانی محبوب را فراروی دوستداران ادبیات داستانی می‌نهد: «.. اگر من توی سینمایی، جایی پشت سر خودم بنشینم بعید نیست که خم بشوم جلو و به خودم بگویم خواهش می‌کنم صدات را ببر.» و اجازه دهید پایان بخش این یادداشت هم قسمتی دیگر از رمان «ناطور دشت» باشد که لابد بهتر از شرح نگارنده شما را با آن آشنا می‌سازد: «من خیلی از اوقات خودم را به مسخره بازی می‌زنم فقط برای اینکه حوصله ام سر نرود. کاری که می‌کردم این بود که نقاب کلاه قرمزرنگم را به این ور و آن ور می‌بردم و بعد می‌کشیدم روی چشم هام. در آن موقع دیگر جایی را نمی‌دیدم. با صدای مردانه و خشنی گفتم: «گمون می‌کنم که دارم کور می‌شم. مادرجون اینجا همه چیز داره تاریک می‌شه...»
* در نوشتن این یادداشت از دو کتاب «ناطور دشت» (ترجمه احمد کریمی، انتشارات مینا) و «۹۹ رمان برگزیده معاصر» (آنتونی برجس، برگردان فارسی صفدر تقی زاده، نشر نو، چاپ اول، ۱۳۶۹) و برخی نوشته‌های موجود در اینترنت بهره برده شده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->